هی ، تو راه بودیم خوش بودیم ، سوار لاکپشت بودیم ، لاکپشت مون خراب شد ، شانس آوردیم تخیلمون خوب بود ، مسیر پروین ها رو گرفتیم تا به مقصد ، وسط این بیابونی که حتی کلپک هم سر نمی کرد ، یهو بارون پاییزی زد ، پوشوند هرچی گریه داشتیم و گذاشت که تا دلمون میخاد گریه کنیم ، دنبال گریه بودیم که اون شوق بلند پرواز دوتا گذاشت رو دست مون ، داشتیم یاد خاطرات شون رو بالا پایین میکردیم ، اشک هامون رو زیر بارون میریختیم و مثل کولی ها به قاف میرفتیم .

    همینجوری که بزرگ شدیم ، عقلمون فهمید چطوری بدون بارون هم گریه کنه ، چطوری دل ش رو بزنه به آب و شوق بلند پرواز رو زیر فرشمون بدیم و همدم گل بشیم که یک باره تو ول کردی رفتی ، رفتی پیش از ما بهترون ، پیش خدای مهربون ، رفتی کاشتی ما رو اینجا ، البته حق داری ، بین این همه عکس ، یکیش مال تو نیست ، حق داری ناراحت شی ول کنی بری ، اما آخه نامرد ، آخه بی خدا ، درگاه مهتاب دیگه ؟ درسته دوست نبودیم ، درسته نمک هم رو نخوردیم ولی این دیگه رسمش نبود بزاری بری ما رو داغ دار کنی ! اصن نمی دونم دارم کدوم ماه رو از کی یادگاری میگیرم ، اصن نمی دونم واقعا رفتی یا نه ولی همین ۳ ساعت که خبر رفتنت هم اومده ، همین ۳ ساعت که گذشته مرغ دل ما هم شده خراباتی و کعبه اش خونه ساقی !

    بابا اصن درک بقیه ، یعنی همین ، تف ، ساده ، زندگی تمام ؟ بابا اینجوری که نه دار میخایم نه زرافه ، اینجوری که همینجوری میریم جلو ، بالاخره میرسیم به رشید خان و کفترچاهی ، این گشنه و اون تشنه ،‌گوشت میدیم به اینو خون میدیم به اون ، آقا اصن اینطوری که تو رفتی همین رشید و کفتر هم نبودن ، بابا اصن.

    بابا اصن جواب ننه بابات رو کی میده ؟ جواب بغض آسمون رو کی میده ؟ بابا اینجوری که ساقی بی می میشه ، در میخونه تخته میشه ، بابا اینجوری که کفتر قصه مون بی چتر میشه ، کویر دلمون از پاییز قلبمون سرد تر میشه . هی بابا اینو بگو ، اینجوری که همه نوار ا میشن برای تو ، اینجوری که ما هم میشیم صیاد خاطره ، آهن زنجیر و فسفر انجیر ! بابا اینجوری که همه دردم ، مرده مون با زنده مون فرقی نمیکنه .

     ما مثل تو بی معرفت نیستیم ، بی خداحافظی ، تک و تنها بزنیم به سفر ، بابا تو که همیشه تو فکر بودی لامصب یه فکری به احوال ما هم میکردی دیگه !


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها